وقتی چشمهایت را به روی حرام های خدا می بندی ،
خدا ستاره هایش را در چشمهایت روشن میکند.
وقتی دست هایت را نذر نیکویی ها میکنی ، شکوفه های
تبسم و رضایت در دستان مهربانت می شکفد.
وقتی از جاده های تلخ و تاریک گناه حذر میکنی و به کوچه
باغ های خواب و مناجات او قدم می گذاری ، اجابت است که
از رد گام هایت می روید. وقتی مروارید زیبایی هایت را به صدف
حیا و عفاف می سپاری ، خدا دریا دریاتو را آبی میکند. آنقدر آبی
که آسمان به تو رشک می برد .
میدانی ! آینه ی نگاهت همیشه شفاف و زلال است و دست هایت
همیشه پاک و منزه ...
وقتی با اهنگ نجابت و وقار پنجره ی دلت را به سمت زندگی امروز
می گشایی ، پروانه های صداقت و راستی روی گلهای نجیب زندگی
ات می نشیند.ان وقت عطر سر به زیر آیه های احساست ، کوچه ی امروز را سرشار می کند .
تو خوب میدانی آراستن و آراستگی مثل شکوفه های دامن بهار مثل
رنگین کمان چشم را به تماشا دعوت میکند و خوب تر میدانی که شبنم
اگر روی لطافت گل بنشیند ، چه تصویر بدیعی خلق میکند و چه چشم
ها را مسحور خویش ، و شاید این است که عمر گل به چشم بر هم زدنی می ماند .
نظرات شما عزیزان: